ساعتها پیش از آن، حجتالاسلام دکتر موسی احمدی در تهران، در قلب تصمیمسازی کشور، بر میز کمیسیون مجلس نشسته بود. اما خبر که رسید، درنگ معنا نداشت. اولویتها بازتعریف شد، نقشهها تغییر کرد و مسیر سیاست به میدان ختم شد. او نیامد که صرفاً بازدید کند؛ آمد تا فرماندهی را به دل بحران ببرد. با اعتباری برخاسته از اعتماد مردم و سالها پیگیری بیوقفه، نماینده تامالاختیار وزیر جهاد کشاورزی را نیز از پایتخت تا عسلویه و سپس به میان مزارع تگرگزده بردخون کشاند؛ پیامی روشن به همه ارکان: دفاع از حق کشاورز، امروز مأموریت اول است.
در میان باران و گل، در دل مزارعی که طلای سرخشان زخمی شده بود، یک راهبر ایستاد. ایستادن او فقط حضور نبود؛ تدبیر بود. طرحی میدانی و عملیاتی برای صیانت از حق موکلانش؛ برای آنکه هیچ عددی کم نشود، هیچ خسارتی از قلم نیفتد و هیچ کشاورزی تنها نماند. این صحنه، نمایش درایت مدیریتی و جسارت تصمیم بود؛ سیاستی که از پشت میز به خاک مزرعه آمده است.
میدانداری وقتی معنا مییابد که همه به خط شوند
حضور، آغاز کار بود. با صلابت و مردمداری، ارکان اجرایی به صحنه فراخوانده شدند. معاون استانداری، مدیرکل جهاد کشاورزی، فرماندار و دهیاران، همگی در یک نقطه جمع شدند تا «ستاد بحران سیّار» شکل بگیرد؛ ستادی با مأموریت روشن: برآورد دقیق، جلوگیری از تضییع حق، و پیگیری بیوقفه تا جبران کامل. او شخصاً هدایت را بر عهده گرفت، خسارتهای سنگین را رصد کرد و دستور کار فوری داد. این تصویر، معنای واقعی تدبیر است؛ وقتی اجماع ساخته میشود برای عدالت.
در کنار موکلان؛ سیاستی که دلها را مدیریت میکند
درایت او تنها مدیریت بحران نبود؛ مدیریت اعتماد بود. میدانست پس از تگرگ، کشاورز پیش از هر چیز باید مطمئن شود که دیده میشود و حقش ضایع نخواهد شد. همانقدر که با وزیر در تهران گفتوگو کرد و تضمین گرفت، در کنار گوجهکاران ایستاد و شنید. بیواسطه، صادقانه، با غرور نمایندگی. او حلقه وصل مطمئن میان رنج مزرعه و سازوکار حکمرانی شد؛ پلی که بیعدالتی را متوقف میکند.
بردخون یک حادثه بود، اما این میدان، صحنهای برای نمایش درایت، تدبیر و وفاداری به موکلان شد. حجتالاسلام دکتر موسی احمدی نشان داد سیاست وقتی به خدمت مردم درمیآید، از دل توفان هم میتواند امید بسازد. این روایت غرورآفرین، روایت نمایندهای است که در سختترین لحظهها، کنار مردم میایستد و اجازه نمیدهد حقشان زیر تگرگ فراموش شود.
